شبهه سوم: شیعه و اندیشه غیبت امام عصر[

نویسنده وهابی مدعی است که اندیشه غیبت وجود امام عصر[ در شیعیان، متأثر از آیین مجوسیان است؛ زیرا پیروان آیین مجوس ادعا می‌کنند که منتظر شخص زنده‌ای، به نام «اباوشن» از فرزندان «بشتاسف بن بهراسف» هستند.


شبهه سوم: شیعه و اندیشه غیبت امام عصرعج


نویسنده وهابی مدعی است که اندیشه غیبت وجود امام عصر عج  در شیعیان، متأثر از آیین مجوسیان است؛ زیرا پیروان آیین مجوس ادعا می‌کنند که منتظر شخص زنده‌ای، به نام «اباوشن» از فرزندان «بشتاسف بن بهراسف» هستند.[1]


پاسخ شبهه


1. گویا نویسنده وهابی از باورهای ملل و تاریخ آنها چندان آگاهی ندارد؛ زیرا اگر اندکی آگاه بود، چنین ادعای واهی قلم و بی‌اساسی نمی‌کرد؛ چراکه می‌دانست اعتقاد به منجی و نجات بشر از ناحیه خداوند متعال و به دست مردی نیکوکار، امر جدیدی نیست که مربوط به قرن اخیر یا از صدر اسلام تاکنون باشد؛ بلکه امری است که در بین ادیان الهی و (بعضاً غیر الهی) مسلم و محرز بوده و جای هیچ‌گونه شک و تردیدی نیست. وقتی کتب مقدس یهود، مسیح، هندوان، زردشتیان، بودائیان و... را ورق می‌زنیم، بروشنی درمی‌یابیم که اعتقاد به منجی و نجات دهنده بشر از ظلم و تباهی و فساد و گناه، امری مسلم و انکارناپذیر است. هرچند بعدها به مرور زمان و با تحریف آثار آنان، مریدان آنان در مصداق اشتباه کرده و به بیراهه رفتند و به قول خواجه حافظ شیرازی:


جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه


چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند


[2]


 


بنابراین اندیشه غیبت امام عصر عج، نظریه‌ای فراگیر و در مقیاس جهانی بوده[3] و از آغاز زندگی بشر تاکنون توسط رهبران الهی و اندیشمندان بزرگ به صورت‌های گوناگون مطرح شده و می‌شود؛[4] چراکه امید به آینده‌ای روشن و رهایی از بدبختی‌ها، خاستگاه درونی دارد و از فطرت خداجو، حس کمال‌خواهی و جاودان‌طلبی انسان سرچشمه می‌گیرد.[5]


به همین دلیل، اعتقاد به ظهور منجی و موعود آخرالزمان یا موعود آخرین، به عنوان یک اصل و باور قطعی و مسلم نزد همه ادیان آسمانی و توحیدی مطرح است و در میان ادیان الهی، آیین جهانی اسلام به عنوان آخرین و کامل‌ترین دین به «اندیشه مهدویت» و ظهور مهدی موعود به صورت جامع‌تر و کاربردی‌تر پرداخته است؛ زیرا مانند سایر مکاتب و ادیان، تنها به بیان کلیاتی درباره آن بسنده نکرده است؛ بلکه اطلاعات دقیق‌تر، جزئی‌تر و مستندتری ارائه کرده و مصداق روشن‌تر آن، همراه با بیان ویژگی‌های شخصیتی و چگونگی ظهورش را معرفی می‌کند.


بر این اساس، همه فرق و مذاهب اسلامی با استناد به احادیث و روایات فراوان[6] که بسیاری از آنها متواتر و قطعی‌الصدور است، در این مسئله اتفاق نظر دارند که در آخرالزمان، پس از آن‌که جهان را ظلم و جور و فساد فرا گرفت، مردی به نام «مهدی عج » از دودمان پیامبرص و از نسل دخترش، حضرت فاطمه زهراس ظهور خواهد کرد و با کمک‌های غیبی، بساط ظلم و جور ستمگران و طاغوتیان را از زمین برمی‌چیند و جهان را پر از عدل و داد می‌کند و حکومت واحد جهانی اسلام را برپا کرده و همه احکام اسلام، به ویژه احکام بر زمین مانده آن را به اجرا درمی‌آورد.[7]


اخبار و روایات درباره حضرت مهدی‌عج آن‌قدر متواتر است که حتی اهل سنّت نیز منکر وجود مهدی ع و ظهورش در آخرالزّمان را کافر می‌دانند![8]


بنابراین، با توجه به جایگاه اسلام در میان ادیان زنده توحیدی جهان که بنا بر دلایل عقلی و نقلی، به عنوان آخرین و کامل‌ترین دین الهی و توحیدی ناب مطرح است، طبیعی است که نگاهش به آینده بشر و مسئله مهدویت، جامع‌تر و دقیق‌تر از سایر ادیان باشد. با این وجود آیا می‌توان گفت این وعده جهانی و عمومی، از آیین مجوس سرچشمه گرفته است؟!


2. از میان مذاهب اسلامی، مذهب شیعه اثناعشری که به عنوان مصداق جامع و کامل اسلام ناب محمدی ص مطرح است، نگاهش به آینده، اندیشه مهدویت و ظهور موعود اسلام و امت‌های گذشته، جامع‌تر، دقیق‌تر و روشن‌تر بوده و با تعیین مصداق مهدی[ و بیان مشخّصات زندگی و چگونگی ظهور و تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام، همراه است.


ازاین‌رو افزون بر همه اطلاعاتی که دیگر مکاتب و ادیان، به ویژه مذاهب دین اسلام درباره مهدی موعود عج ارائه کرده‌اند، در مکتب تشیع اخباری به صورت مستند و مستدل همراه با شرح جزئیات و تعیین مصداق آمده است.


به همین دلیل، منشأ اعتقاد شیعه به مهدی موعود عج یا به بیان روشن‌تر، به امام زنده غایب عج، دلایل معتبر عقلی و نقلی بوده و افزون بر دلالت بسیاری از آیات قرآن بر مهدویت و ظهور منجی، روایات قطعی و متواتر بی‌شماری از پیامبر اکرم ص و ائمه: بر حقانیت دیدگاه شیعه درباره اندیشه مهدویت و مهدی موعودعج دلالت می‌کند. با این وجود چگونه می‌توان ادعا کرد که این اندیشه برخاسته از آیین مجوس بوده که در شیعه نفوذ کرده است؟!


3. اهل تسنن با تکیه بر روایات فراوانی که از پیامبر اکرم ص نقل می‌کنند، به «مهدی موعود» معتقدند. این امر در منابع معتبر روایی آنان در صحاح سته و مسند احمد بن حنبل که از قدیمی‌ترین منابع روایی آنها شمرده می‌شود و دیگر منابع معتبر که در شروح آنها نگاشته شده، وجود دارد. به برخی از این روایات اشاره می‌کنیم:


1. عزالدین ابن اثیر:


وَفِیها تُوُفِّیَ اَبُومُحَمَّدٍ الْعَلَویُّ الْعَسْکَرِیُّ وَهُوَ اَحَدُ اْلاَئِمَّةِ اْلاِثْنَىْ عَشَـرَ عَلَى مَذْهَبِ اْلاِمامِیَّةِ وَهُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ الَّذِی یَعْتَقِدُونَهُ الْمُنْتَظَرَ بِـسِرْدابِ سامِرّاءَ وَکانَ مَوْلِدُهُ سَنَةَ اِثْنتَیْنِ وَثَلاثِینَ وَمِأَتَیْنِ.[9]


2. محمد بن طلحه شافعی: «أبوالقاسم محمد بن الحسن .. هو المهدی الحجة الخلف الصالح».[10]


3. شمس‌الدین، ابوالمظفر سبط بن جوزی حنفی:


هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسىَ الرِّضاَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أبی‌طالب وَکُنْیَتُهُ اَبُوعَبْدِالله وَاَبُوالْقاسِمِ وَهُوَ الْخَلَفُ الْحُجَّةُ صاحِبُ الزَّمانِ، الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ وَهُوَ آخِرُ اْلاَئِمَّةِ اَنْبأنا عَبْدُالْعَزیزِ بْنُ مُحَمُودِ بْنِ الْبَزّازِ عَنْ ابْنِ عُمَرَ قالَ: قالَ رَسُولُ الله9 یَخْرُجُ فِى آخِرِ الزَّمانِ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی اِسْمُهُ کَاِسْمِی وَکُنْیَتُهُ کَکُنْیَتِی یَمْلاُ اْلاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً فَذَلِکَ هُوَ الْمَهْدِىُّ... .[11]


4. نورالدین علی بن محمد بن صباغ مالکی:


وَکانَتْ مُدَّةُ اِمامَتِهِ سَنَتَیْنِ... وَ خَلَّفَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ مِنَ الْوَلَدِ اِبْنَهُ الْحُجَّةَ الْقائِمَ الْمُنْتَظَرَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ وَکانَ قَدْ اَخْفى مَوْلِدَهُ وَ سَتَرَ اَمْرَهُ لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وَخَوْفِ الْسُّلْطانِ وَ تَطلُّبِهِ للشِّیْعَةِ وَالْقَبْضِ عَلَیْهِمْ.[12]


5. ابن حجر هیثمی:


أبی‌القاسم محمد الحجة وعمره عند وفاة أبیه خمس سنین لکن آتاه الله فیها الحکمة و یسمى القائم المنتظر.[13]


6. احمد بن حنبل:


أبشرکم بالمهدی یبعث على اختلاف من الناس وزلزال یملأ الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً.[14]


7. ترمذی و ابی‌داوود:


اگر از عمر دنیا بیش از یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی می‌کند تا آن‌که مردی از اهل بیتم مبعوث شود که اسم او اسم من است. او زمین را از قسط و عدل پر می‌کند، همان‌گونه که از ظلم و جور پر شد.[15]


8. مسلم و بخاری هر دو این روایت را نقل کرده‌اند: «قَالَ رَسُولُ الله0 «کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْیَمَ فِیکُمْ وَإِمَامُکُمْ مِنْکُمْ».[16]


مسلم نیشابوری از جابر نقل کرده که گوید: از پیامبر ص شنیدم که چنین فرمودند:


همواره طایفه‌ای از امتم تا قیامت در راه حق نبرد می‌کنند؛ سپس عیسی بن مریم نازل می‌شود؛ سپس امیر آن طایفه به او می‌گوید: بیا برای ما نماز اقامه کن. عیسی در جواب می‌گوید: نه، همانا برخی از شما بر برخی دیگر امیرید. این به سبب تکریم خدا درباره این امت است.[17]


در این دو روایت به امام مسلمانان اشاره شده که عیسی ع به او اقتدا می‌کند. اکنون این پرسش به ذهن می‌آید که امامی که نام او برده نشده، کیست؟ پاسخ این پرسش به آسانی از روایات دیگری که همین مضمون را نقل کرده‌اند و به نام آن امام تصریح دارند، به دست می‌آید. سیوطی نقل می‌کند که پیامبرص فرمودند:


عیسی نازل می‌شود؛ پس امیرشان «مهدی عج» می‌گوید: بیا برایمان نماز بخوان و او پاسخ می‌دهد: نه، همانا برخی از شما بر بعضی امیرید؛ زیرا خدا این امت را تکریم کرده است.[18]


آلوسی در تفسیرش می‌گوید: «امام در این روایت همان مهدی عج است و عیسی ع پشت سرش نماز می‌خواند».[19]


با توجه به این منابع، اعتقاد به وجود مصلح و منجی و بحث مهدویت و حکومت جهانی امام مهدی عج مانند مسائل مهم دیگر، به طور گسترده و دقیق در منابع معتبر اهل سنت بیان شده و به اعتراف دانشمندان اهل سنت، این روایات متواتر بوده و از درجه اعتبار برخوردار است. اکثر علمای اهل تسنن در اصل اعتقاد به مهدویت و همچنین مصداق «مهدی موعود» متفقند؛ اما در این میان عده اندکی بر سر مصداق، با اکثریت اختلاف نظر دارند. آیا می‌توان ادعا کرد که این اعتقاد اهل سنت هم متأثر از مجوس بوده است؟!


بنابراین، اندیشه مصلح موعود یا مهدی منتظر، یک اندیشه جهانی و شیعی است که زاییده آیین مجوس یا ملل و جوامع دیگر نیست و چنین نیست که این اندیشه زاییده آیین مجوس بوده و در شیعه نیز نفوذ کرده باشد؛ بلکه این اندیشه اگر در جوامع پیش از اسلام بوده، بر اساس وعده الهی و حکمت او و بر مبنای فطرت بشری استوار است. این اندیشه فطری در زمان‌های گوناگون بروز داده شده و همه انبیای گذشته و کتب آسمانی به آن بشارت داده‌اند. قرآن کریم نیز که کلام الهی و وحی منزل است، ریشه‌های این وعده الهی را بازگو نموده و با تأویل و تفسیر روایات عترت: تبیین گردیده است.


در این میان، شیعه تنها مکتب و مذهبی است که منجی و موعودش زنده و عینی است و مانند دیگر مکاتب و ادیان به آینده نامعلوم واگذار نشده است. منجی ملت‌ها و مکاتب دیگر، یک موجود یا مفهوم ذهنی و اید‌ه‌آل بوده و شخصی حقیقی نیست؛ لذا در زندگی بشر تجلّی و حضور عینی ندارد. حتی سایر مذاهب اسلامی و اهل سنت به رغم همراهی و اتفاق با شیعه اثناعشر در وجود منجی، در بسیاری از مسائل مهم دیگر، از جمله همین مسئله زنده بودن آن حضرت اختلاف نظر دارند و نظریه مشهور در میان آنها این است که مهدی موعود، هنوز به دنیا نیامده و در آخرالزمان متولد می‌شود.[20]


اما از دیدگاه شیعیان، امام زمان عج گرچه از دیده‌ها پنهان است، ولی زنده است و در ابعاد گوناگون زندگی بشر حضور دارد؛ بلکه اساساً وجود مبارک او مایه نزول برکات فراوان غیبی و آسمانی و دفع بلاها و آفات از زندگی بشر، به ویژه پیروانش می‌شود؛ چراکه شیعه وجود امام معصوم ع را واسطه فیض الهی می‌داند و معتقد است عنایات و فیوضات الهی به بشر در پرتو وجود و حضور او نازل می‌شود، تا جایی که براساس روایات معتبر، اگر حجت خدا (امام زمان عج) نباشد، زمین ساکنانش را فرو می‌برد.[21]


 



[1]. تثبیت دلائل النبوه، ج1، ص179.


[2]. دیوان حافظ، غزل، شماره184.


[3]. ر.ک: بررسی نظریه نجات و مبانی مهدویت، ج1؛ مجموعه مقالات به‌ویژه مقاله «فرجام تاریخ در اندیشه معاصر»، بهروز رشیدی.


[4]. ر.ک: تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از طالس تا مارکس، علی بیگدلی، ج1.


[5]. تفسیر المیزان، ج2، ص223.


[6]. علامه طباطبایی می‌گوید: «در نتیجه تتبع غیر استقصایی، متجاوز از 3000 روایت از پیامبر اسلام9 و ائمه هدی: درباره امام زمان[ به دست می‌آید». شیعه، مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن، توضیحات از علی احمدی و سید هادی خسروشاهی، ص84.


[7]. ر.ک: الامام المهدی عند اهل السنه، مهدی فقیه امامی؛ المهدی الموعود والمنتظر عند علماء اهل السنة و الامامیة، شیخ نجم‌الدین جعفر بن محمد.


[8]. ر.ک: عقدالدرر فی أخبار المنتظر، یوسف بن یحیی المقدس الشافعی، ص230.


[9]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر جزری، ج6، ص320.


[10]. مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، کمال‌الدین طلحه شافعی، ج2، ص152.


[11]. تذکرة الخواص، سبط بن جوزی، ص325.


[12]. الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمه، ابن صباغ مالکی، فصل 11، ص281.


[13]. الصواعق المحرقة، ابن حجر هیتمی، ج2 ص601.


[14]. المسند، احمد بن حنبل، ج3، ص37.


[15]. سنن الترمذی، ج4، ص438؛ سنن ابی داود، ج4، ص106.


[16]. صحیح مسلم، ج1 ص94؛ صحیح البخاری، ج3، ص1272.


[17]. صحیح مسلم ج1، ص95.


[18]. الحاوی للفتاوی، سیوطی، ج2، ص61.


[19]. روح المعانی، ابوالفضل آلوسی، ج18، ص387.


[20]. اصول کافی، ج1، ص979.


[21]. اصول کافی، ج1، صص219 و 220.


| شناسه مطلب: 111774




شیعه